کبوتر حرم

کبوتر حرم

کبوتر حرم
دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

۴ مطلب با موضوع «فضائل اهل بیت علیهم السلام» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام؛ امروز یه نوشته‌ای براتون گذاشتم که تا حدودی بهش میشه گفت شبهه اعتقادی که با این مطلب دو مسئله اثبات می شه که یکیش امامت و خلافت بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حق اهل بیت (علیهم‌السلام) بوده که این موضوع فرعی این مطلبه و موضوع اصلی رفع شبهه از این که آیا توسل درست است یا باطل و سندی در این مورد نیست.

*  امیدوارم بخونید و استفاده کنید؛


توسل حضرت آدم!

   هنگامی که آدم و حوا در بهشت اسکان داده شدند، خداوند به آن‌ها اجازه داد که از تمام نعمت‌های موجود در بهشت استفاده کنند و آن‌ها را فقط از یک درخت ممنوع کرد. آن‌ها به زندگی خویش در بهشت ادامه دادند و نزدیک درخت ممنوعه نمی‌شدند. شیطان که به هنگام آفرینش آدم ضربه‌ای هولناک و سهمگین خورده و از درگاه خداوند رانده شده و مورد لعن و نفرین حضرت حق قرار گرفته، در پی فرصتی بود که از آدم انتقام بگیرد! بدین جهت شروع به وسوسه‌ی آدم و حوا کرد تا آن‌ها را آلوده درخت ممنوعه کند.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۶ ، ۲۱:۲۱
موج آرام




۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۶ ، ۱۵:۲۵
موج آرام

بسم الله الرحمن الرحیم


4. شجاعت و استقامت

یکی از ویژگی های اخلاقی ، شجاعت و دلاوری است ؛ چنانکه امام علی (ع) می فرماید : « الشجاعة ، زین و الجبن ، شین » [غرر الحکم ، ج1 ، ص553] « شجاعت ، زیور است و بزدلی ، ننگ و عار » .

این ویژگی ، چنان در میان اصحاب عاشورا جلوه گر بود که برخی از فرماندهان دشمن نیز در همان ابتدای نبرد ، بدان پی برده بودند . عمرو بن حجاج ، خطاب به لشکر ابن سعد گفت : « یا حمقی! اتدرون من تقاتلون؟ تقاتلون فُرسانَ اهلِ المصر؟ تقاتلون قوماً مستمیتین لا یَبرُزُ الیهم منکم احدٌ فانهم قلیلٌ و قَلَّما یبقون » [الارشاد ، ج2 ، ص153 ؛ اعیان الشیعه ، ج1 ، ص605] « ای نابخردان! آیا می دانید با چه کسانی می جنگید؟ شما با سواران و دلاورانی می جنگید که دست از دنیا شسته و تشنه مرگند ؛ کسی تنها به جنگ آنها نرود ؛ زیرا آنها اندکند و اندکی بیش ، زنده نخواهند ماند » .

پس عمرسعد ، سپاهیانش را از جنگ تن به تن با آنان ، منع کرد و دستور داد تا گروهی و دسته جمعی بر آنها حمله ور شوند .

ابن ابی الحدید در این باره ، چنین نقل می کند : « به مردی که روز عاشورا در اردوی عمرسعد بود ، گفته شد : وای بر تو! آیا فرزند رسول خدا (ص) را کشتید؟ او در جواب گفت : اگر آنچه ما دیدیم ، مشاهده می کردی ، تو نیز کار ما را انجام می دادی . گروهی بر ما یورش آوردند که دست هایشان در قبضه شمشیر ، چونان مار زخم خورده ، رزم آوران را از راست و چپ درهم می کوبید و به استقبال شهادت می رفتند ؛ نه به امان تن در می دادند و نه با مال و منال ، تطمیع می شدند . هیچ مانعی میان آنها و وارد شدن بر آبشخور مرگ و نوشیدن شهادت و یا به دست آوردن حکومت ، فاصله نمی افکند . اگر لحظه ای از ایشان غافل می شدیم ، با چنگال های خود ، بر قلب سپاه می زدند و تار و مار می کردند » [شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج3 ، ص263]

هنگامی که عبیدالله بن زیاد ، محمد بن اشعث را با تعدادی از سربازان ، برای دستگیری مسلم بن عقیل فرستاد ، حضرت مسلم در دفاع از خود ، تعدادی از آنها را کشت ؛ وقتی خبر به عبیدالله رسید ، او به محمد پیام داد که تو را به نبرد یک نفر فرستادم و او یارانت را از هم پاشیده است . اگر به نبرد گروهی می رفتی چه می شد؟ او در پاسخ گفت : « ایها الامیر! اَتظُنّ بعثتنی الی بقّالی الکوفه او الی جرمقانی من جرامَقَة الحیرة او لم تعلم ایها الامیر انک بعثتنی الی اسدٍ ضرغام و سَیفِ حسام فی کفّ بَطَل همام » [بحار الانوار ، ج44 ، ص354] « ای امیر! آیا گمان می کنی مرا به جنگ یکی از بقالهای کوفه یا پیله وران حیره فرستاده ای؟ آیا توجه نداری که مرا به سوی شیر بیشه شجاعت و شمشیر برنده در پنجه قمرمانی بی باک ، گسیل داشته ای » .

روز عاشورا ، هنگامی که عابس بن شبیب به میدان آمد و هماورد طلبید ، شجاعت و هیبت او ، مانع از این شد که کسی به تنهایی به نبرد او برود . ابن سعد به لشکر دستور داد او را سنگ باران کنند و سپاه از هر طرف ، سنگ انداختند . بعد از کارزاری سخت ، او را احاطه کرده ، کشتند . طبری ادامه روایت را به نقل از ابو مخنف ، چنین می نویسد : « سر او را مشاهده کردم که در میان افراد نام آور ، دست به دست می گشت . یکی می گفت : من او را کشتم و دیگری اظهار می کرد : من او را کشتم تا این که نزد عمرسعد آمدند ؛ سپس او گفت : دعوا نکنید ؛ عابس کسی نیست که یک نفر او را کشته باشد » . [بحار الانوار ، ج45 ، ص29]

شجاعت و شهامت اصحاب عاشورا ، توأم با استقامت و پایداری بود ؛ چنانکه شب عاشورا بعضی یاران به امام چنین گفتند : « لو عملتُ انی اُقتَلُ فیک ثم اَحیی ثم اُحرَقُ ثم اَحیی ثم اُذَّری یُِفعل ذلک بی سبعین مرةً ما فارَقتُک حتی اَلقی حِمامی دونَک » [الارشاد ، ج2 ، ص 136 ؛ بحار الانوار ، ج44 ، ص393] « اگر بدانم که کشته خواهم شد ، سپس زنده شوم ، آنگاه مرا بسوزانند و دوباره زنده شوم و به بادم دهند (خاکستر سوخته ام را باد دهند) ، هفتاد بار این کار را با من بکنند دست از تو برندارم تا مرگ خویش را در یاری تو دریابم » .

بعضی از آنان حتی بعد از شهادت امام با بدن مجروح و نیمه جانی که داشتند ، استقامت کردند و از حریم اهل بیت (ع) دفاع نمودند ؛ چنانکه سوید بن عمرو بن ابی مطاع که در حین کارزار مجروح شده و به رو افتاده بود ، بعد از شهادت امام ، وقتی که متوجه شهادت حضرت شد ، چاقویی که با خود به همراه داشت ، بیرون آورد و به جان آنها افتاد ؛ اما بر وی هجوم آوردند و سر از تنش جدا کردند . [اللهوف ، ترجمه سید احمد فهری ، ص112]

سعید بن عبدالله ، در ظهر عاشورا ، جلوی امام ایستاد تا حضرت با اصحاب نماز بخواند . تیرهای دشمن مرتب به طرف امام می آمد . هر تیری که به سوی پسر پیامبر می آمد ، او با دست یا با سینه و یا با پا ، آن را می گرفت . در اواخر نماز ، تیری از کمان پر کشید و سعید دید که اگر دیر بجنبد ، ممکن است به پسر پیامبر اصابت کند ؛ آنگاه صورت خود را جلو آورده ، با صورت خویش ، این تیر را گرفت و در این حال ، توان او نیز تمام شد . [بحار الانوار ، ج45 ، ص22]

آری ، اینان ، شجاعت و استقامت در راه هدف را از امام خود یادگرفته بودند که وقتی با اهل بیت و خاندانش از مدینه به مکه هجرت کرد ، کسی از خاندانش به امام پیشنهاد داد که بهتر است از راه اصلی نروی ؛ چنانکه ابن زبیر از آن راه نرفت و از راه فرعی رفت تا به تو دسترسی پیدا نکنند . امام فرمود : « لا و الله! لا اُفارقه حتی یقضی الله ما هو قاض » ؛ [مرتضی مطهری ، حماسه حسینی ، ج3 ، ص151] « نه به خدا سوگند! از شاهراه جدا نشوم تا خدا آنچه را مقدر فرموده ، عملی سازد » .

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۰:۵۳
موج آرام
بسم الله الرحمن الرحیم

برخی ویژگی های اصحاب عاشورا عبارتند از :

1. برخورداری از فضیلت و حسن سابقه

یاران امام (ع) یا از اصحاب پیامبر اکرم (ص) بودند ؛ مانند انس بن حرث کاهلی و مسلم بن عوسجه و یا از اصحاب امام امیر المؤمنین (ع) بودند ؛ مانند حبیب بن مظاهر اسدی و امیه بن سعد طائی [اعیان الشیعه ، ج 3 ، ص 498]

آنان از موقعیت ممتازی برخوردار بودند ؛ چنانکه درباره مسلم بن عوسجه چنین نوشته اند : هنگامی که خبر شهادت او بین لشکر ابن سعد پخش شد ، شبث بن ربعی گفت : « اَتَفرَحون بِقَتل مسلم بن عوسجه ؟ و الذی اَسلَمتُ لَه لَرُبَّ مَوقِفٍ لَه فی المسلمین کریمٌ » ؛[ تاریخ طبری ، ج 5 ، ص 435 ؛ اعیان الشیعه ، ج 1 ، ص 605] « آیا برای کشته شدن مسلم بن عوسجه شادی می کنید؟ سوگند به کسی که برایش اسلام آورده ام ، هر آینه او در میان مسلمانان ، موقعیت ممتاز و بزرگی داشت » .

بریر بن خضیر ، دیگر یار کربلایی امام (ع) را سید القرّاء می گفتند . « القاری الذی کان یُقرِئنا القرآن فی المسجد کان یقال له سید القراء » ؛[تاریخ طبری ، ج 5 ، ص 432 ؛ اعیان الشیعه ، ج1 ، ص604]

« او کسی بود که در مسجد ، قرآن را بر ما قرائت می کرد و به او سید القراء می گفتند» .

او با این مقام ، موقعیت و حسن سابقه ، در میان مردم شناخته شده بود . وقتی قاتل او ، کعب بن مالک ، به کوفه برگشت ، همسر یا خواهرش به او (کعب) گفت: « اَعَنتَ عَلی ابنِ فاطمه و قَتلتَ سید القراء لقد اَتیتَ عظیماً من الامر و الله لا اکلمک من رأسی کلمه ابداً » ؛ [تاریخ طبری ، ج5 ، ص432] « آیا علیه فرزند فاطمه دست به کار شدی و سید و سرور قاریان قرآن را کشتی! بدون تردید کار بزرگی انجام دادی . به خدا سوگند! هرگز یک کلمه با تو سخن نخواهم گفت» .

امام حسین (ع) درباره حبیب بن مظاهر فرمودند : « لِلّه دَرُّک یا حبیب! لقد کنتَ فاضلاً تختم القرآن فی لیلة واحدة» ؛[موسوعة کلمات الامام الحسین (ترجمه فارسی) ، ص500] « آفرین بر تو ای حبیب! تو شخص فاضلی بودی که در یک شب ، تمام قرآن را تلاوت می کردی» .

شؤذب بن عبدالله از دیگر اصحاب عاشورا ، از بزرگان شیعه و استاد علم حدیث بود. [ابصار العین ، ص 129] غلام ترک امام نیز قاری قرآن و آشنا با زبان عرب بود . [موسوعة کلمات الامام الحسین ، ص 510] .

2. طهارت و پاکی روح و جسم

از چیزهایی که در اسلام مورد توجه خاص و تأکید فراوان قرار گرفته ، مسئله طهارت و پاکی روح و جسم است . این ویژگی اخلاقی ، در کربلا ، جلوه خاصی داشت و اصحاب عاشورا ، از مصادیق بارز آن بودند . در زیارت نیمه ماه رجب ، خطاب به آنها آمده است : « السلام علیکم یا طاهرین من الدنس » . [بحار الانوار ، ج101 ، ص 346] همچنین خطاب به حضرت عباس (ع) گفته شده است : «صلوات الله علی روحک الطیبه» . [بحار الانوار ، ص330]

3. آگاهی و بصیرت

از دیگر جلوه های عاشوراییان ، بصیرت و آگاهی آنان بود که با شناخت عمیق و بینش صحیحی که نسبت به امام و حجت خداود و راه و هدف او داشتند ، پا در این راه نهادند و با آگاهی و هوشیاری و انتخاب خود ، این راه را تا رسیدن به مقصود نهایی پیمودند .

جملاتی که خاندان امام و یاران و انصارش ، شب عاشورا ، در جواب امام ، بیان داشتند و همچنین رجزهایی که هنگام نبرد با دشمن می خواندند ، بیانگر این ویژگی آنهاست . عاشوراییان ، از مصادیق بارز کلام امیرالمؤمنین (ع) بودند که فرمود: « حملوا بصائرهم علی اسیافهم» ؛ [نهج البلاغه ، خ 150] « بینش های خویش را بر شمشیرهای خود حمل کرده اند » .

امام صادق (ع) درباره حضرت ابوالفضل (ع) فرمود : «کان عمُّنا العباس بن علی ، نافِذَ البصیرة» . [اعیان الشیعه ، ج7 ، ص430] و در زیارت آن بزرگوار ، چنین آمده است : « اِنّک مَضَیت علی بصیرةٍ من امرک» ؛ [بحار الانوار ، ج 101 ، ص218] « تو با بینش عمیق و دقیق در کار خویش ، آن را دنبال کردی » .

اصحاب عاشورا ، با آگاهی تمام ، مرگ را برای تحقق بخشیدن به اهداف خود انتخاب کردند .  

....... ادامه دارد .......


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۰:۵۲
موج آرام